خانواده چت|⚽️|اوا چت|اواچت|بهترین سایت ایرانی برای شما دوستان عزیزو لذیذ
مطالب پر بازدید
مطالب تصادفی
رالی

اصفهانیه تو مسابقه رالی شرکت می کنه تو راه مسافر کشی می کنه



مشاهده پست مشابه : تحقیق آماده در خانواده موفق ( اهمیت خانواده و بهداشت روانی) در قالب پاورپوینت ppt
تعداد بازدید از این مطلب: 66
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهمان ناخوانده

این داستان توی یکی از روستاهای اطراف قم اتفاق افتاده و برمیگرده به عصری که بارون شدیدی میومده و هوا کم کم داشته تاریک میشده. یکی از اهالی این روستا که از زبون خودش این داستان ترسناک رو نقل میکنه میگه شوهرم هنوز نرسیده بود خونه و بارون واقعا شدید بود. تو خونه مشغول کارام بودم که صدای در اومد و من که مطمئن بودم شوهرم رسیده رفتم در رو باز کردم اما دیدم ی زن و مرد جوون جلوی در موش آب کشیده شدن. به من گفتن ما غریبیم و اگر محبت کنی تا بارون بند بیاد بیایم تو خونه شما بمونیم.

من که میدونستم اگه شوهرم بفهمه که راه ندادم بیان تو ناراحت میشه، با روی خوش گفتم آره حتما بیاید و کلی تعارف کردم بهشون. زمانی که اومدن برن تو کفشاشونو درنیاوردن و با همون وضعیت وارد خونه شدن. چیزی که با چشما خودم دیدم، اگه کسی دیگه میگفت باور نمیکردم. خونه اصلا کثیف نشد. روستا کلا گلی بود و حتی حیاط خونه هم کثیف بود بخاطر بارون.

اینو که دیدم بهشون گفتم شما بشینید الان میام و رفتم در خونه همسایه. تا در رو باز کرد رفتم تو و داستان رو بهش گفتم. چادرشو سر کرد و گفت بیا بریم و نترس. وقتی از خونشون اومدیم بیرون دیدیم دوتا گوسفند از جلوی خونه ما دارن میرن که همسایه ما گفت ببینی گوسفند کیه این موقع و تو این بارون زده بیرون که من بهش گفتم گوسفند رو ول کن بیا بریم تو تا شک نکردن.

رفتیم تو و کل خونه رو گشتیم اما هیچ اثری از اون زن و مرد ندیدیم. من که زبونم بند اومده بود بزور به همسایه گفتم بخداااااا اینجا بودن، که پرید وسط حرفم و گفت آره تو درست میگی و من باید میفهمیدم اون دوتا گوسفند همونا بودن که داشتن میرفتن از تو خونه تو. وقتی شوهرم اومد داستان رو برای اون تعریف کردم که گفت خدا رو شکر که اتفاقی برات نیفتاد



مشاهده پست مشابه : تحقيق آماده در مورد تنظيم خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 354
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضامن

پیرمرد باالاغش جلوی بانک ایستاده بود مردی با کت وشلوار همراه دوستش برای دست انداختن پیرمرد میگن اوردی براش حساب باز کنی ؟

پیرمرد گفت : نه اقا فهمیدم شما میخواید وام بگیرید اوردمش ضامن شما بشه که به اعتبارش به شما وام بدند



مشاهده پست مشابه : تحقيق آماده در مورد تنظيم خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 664
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ادم خوار

يه روز تركه و تهراني رو تو قبيله آدم خورا مي گيرن ميندازن تو ديگ كه بپزن.
تهراني هي دادو بي داد مي كرد من زن و بچه دارم من رو نخوريد....
ولي تركه ساكت بوده و هيچي نمي گفته.
تهراني ميگه چرا ساكتي الان مي خورنمون!
تركه ميگه ديدي شما تهراني ها خنگتر از ما هستيد...
تو هم مثل من برين تو غذاشون



مشاهده پست مشابه : تحقيق آماده در مورد تنظيم خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 454
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حیف نون

حيـــف نون یه ماشین صفر میخره، بلافاصله زنگ میزنه به 110 میگه فرمون، دنده، کلاج، گاز و ترمز ماشینم نیست، کلاه سرم گذاشتن! پلیس میگه تو حيــــف نون نیستی؟ میگه چرا، میگه صندلی عقب نشستی، برو صندلی جلو بشین!!!



مشاهده پست مشابه : متن یک روز خوب با خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 544
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نظر

بنظرتون دخترا چن تا رو پایی میتونن برن
بنظر من یه دونه
بنظرتون دخترا چن تا بارفیکس میتونن برن
بنظر من صفرتا
بنظر شما دخترا چن تا شنا میتونن برن
بنظر من صفرتا
بنظر شما دخترا چن تا مشت میتونن پشت سر هم بزنن
بنظر من صفرتا چون اصلا بلد نیستن مشت بزنن
حالا بنظر شما قوی ترین عضله دخترا چیه
بنظرمن ماهیچه های زبونشون
چون در طول شبانه روز بشدت داره کار میکنه
خخخخخخ



مشاهده پست مشابه : متن یک روز خوب با خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 482
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چندتا

به یارو میگن دو دو تا . میگه پس چند تا !!!



مشاهده پست مشابه : متن یک روز خوب با خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 473
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خاص

ی از فانتزیام اینه که وقتی اعصابم خورده بزنم مخاطب خاصمو لهش کنم بعد پلیس بیاد منو بگیره بندازه زندان ، منم از زندان فرار کنم در حین فرار از پشت تیر بخورم و از هوش برم و وقتی به هوش میام ببینم روی ویلچر نشستم و از دماغ به پایین فلج شدم که درس عبرتی بشه برای سایرین



مشاهده پست مشابه : متن یک روز خوب با خانواده
تعداد بازدید از این مطلب: 386
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ازدواج

يارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت مي كرده، مي گه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير.. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم



مشاهده پست مشابه : مقاله آماده در مورد دانش خانواده و جمعيت
تعداد بازدید از این مطلب: 482
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 5


شعله

امشب‌ كه‌ شعله‌ مي‌زندم‌ ماجراي‌ تو
بر اين‌ سرم‌ كه‌ سر بگذارم‌ به‌ پاي‌ تو
بي‌تاب‌ و بيقرارم‌ و بي‌واهمه ولي‌؛
جز حرف‌ عاشقانه‌ ندارم‌ براي‌ تو



مشاهده پست مشابه : مقاله آماده در مورد دانش خانواده و جمعيت
تعداد بازدید از این مطلب: 371
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 5




تعداد صفحات : 3


x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است براي ورود روي عکس زير لطفاکليک کنيد

خانواده چت|نونوچت|نونو چت

با تشکر مديريت خانواده چت