close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • تحلیل و نمودار سازی فرم های پلاگین گرویتی وردپرس
  • اولین تولید کننده پلاگین های مارکتینگ و سئو کاملا ایرانی
  • اولین پلاگین دیجیتال مارکتینگ وردپرسی
  • خانواده چت|⚽️|اوا چت|اواچت|بهترین سایت ایرانی برای شما دوستان عزیزو لذیذ
    مطالب پر بازدید
    مطالب تصادفی
    جوک خانوادگی

    دخترجوان رو به نامزدش کردو گفت : عجب دوره و زمانه ای شده مردی به نام حافظ پیدا شده وهمه ی شهرهایی راکه تو برای من سروده ای به نام خودش چاپ کرده

    بهترین نمایندگی لپ تاپ لنوو در تهران
    تعداد بازدید از این مطلب: 354
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    چهارشنبه سوریت مبارک

    آتش روشن کردم وعهدکردم تا خاموش شدنش دعایت کنم میدانم به آنچه میخواهی میرسی چرا که من هربار یک هیزم اضافه میکنم!

    چهارشنبه سوریت مبارک

    معرفی شرکت فن بنیان
    تعداد بازدید از این مطلب: 217
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    مرد

    تهرانیه به زنش میگه: خانم جان دوست داشتی مرد بودی؟ زنه میگه: نه، دوست داشتم تومرد بودی

    چیدمان درست اتاق کار
    تعداد بازدید از این مطلب: 169
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    اژانس

    مجنون: من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه؟ لیلی: آژانس

    میوه‌های ممنوع بعد از عمل بای پس معده
    تعداد بازدید از این مطلب: 186
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    مترو

    پیاده شدن از مترو تو ایران مث شنای قورباغه میمونه
    باید جمعیت جلوی در مترو رو بشکافی تا بتونی پیاده شی

    میوه‌های ممنوع بعد از عمل بای پس معده
    تعداد بازدید از این مطلب: 506
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    تمنا

    خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد....
    - آهای، آقا پسر!

    پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:

    - شما خدا هستید؟

    - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!

    - آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید

    دیتابیس لغات انگلیسی
    تعداد بازدید از این مطلب: 172
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    نظر

    از نظر ما ایرانی ها هر کی از ما یواش تر رانندگی کنه احمقه و هر کی از ما سریع تر رانندگی کنه دیوونه است

    دیتابیس لغات انگلیسی
    تعداد بازدید از این مطلب: 237
    |
    امتیاز مطلب : 5
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 1
    |
    مجموع امتیاز : 5


    تصمیم

    یه روز یکی بهم گفت هیچوقت بعد از ساعت ۲ شب تصمیم نگیر، فقط بخواب

    پرسیدم چرا؟

    گفت که به نظر من یه هورمونی بعد ساعت 2 تو بدنت ترشح میشه که

    باعث میشه یه تصمیمی بگیری یا یه کاری بکنی که هیچوقت ساعت 7 صبح نمیکنی،

    بهت جیگر میده تا دیوونه بازی دربیاری، کاری که میکنه اینه که بهت جرعت اینو میده که

    به یه نفر بگی چقدر دوستش داری یا چقدر دلت براش تنگ شده.

    با خودم گفتم پس من هر شب قبل از ساعت ۲ میخوابم که هیچوقت درگیر این هورمون نشم

    سالها از اون روز گذشت، ساعت ۱:۴۵ شب بود، توی تختم بودم و داشتم بهش فکر میکردم.

    دیوونه وار عاشقش بودم و میدونستم که حسم متقابل نیست.

    برای بقای دوستیم ۱ سال پیش خودم این راز رو نگه داشتم

    همینطور که داشتم فک میکردم و آهنگ گوش میدادم دیدم ساعت شده ۲:۱۵ شب…

    داشتم فک میکردم چجوری ۳۰ دقیقه اینقدر سریع گذشت که یهو دیدم بهم تکست داد.

    گوشیمو برداشتم دیدم میگه که

    حالم خوب نیست” گفتم چرا؟ چی شده؟ گفت “دلم شکسته”

    و شروع کرد تعریف کردن که چجوری یه پسری رو دوست داشته و چجوری اون پسره دلشو شکسته.

    همون بود که حس کردم اون هورمون تو بدنم جاری شده… تو جوابش یه متن بلند بالا نوشتم…

    چیزایی نوشتم که الان نگا میکنم، باورم نمیشه اینا رو من نوشتم.

    نوشتم که چقدر دوستش دارم و تو جوابم گفت “خودت میدونی که، من عاشق یه نفر دیگم”

    اینو که گفت به خودم اومدم… یاد اون بنده خدا افتادم که گفت بعد ساعت 2 هیچ تصمیمی نگیر. گریه کردم…

    براش نوشتم ببخشید، خیلی وقت بود توی دلم بود، بالاخره یه روزی باید میفهمیدی.

    ازش خواهش کردم که دوستیشو ازم نگیره.

    هیچی نگفت… یه هفته گذشت و هر دوتامون جوری رفتار کردیم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده

    ولی بعده به هفته، کم کم احساس کردم که دیگه داره کمتر باهام صحبت میکنه، یه هفته دیگه گذشت…

    دیگه حتی سلام هم نمیکرد. فقط یه نگاه میکرد بهم و منم توی چشاش غرق میشدم.

    هر از گاهی هم بهش نگا میکردم، همینطور که میخندید بهم نگا میکرده الان هم به جای رسیده که حتی جواب تکست هم نمیده…

    از یه طرف خیلی ناراحت بودم که از دستش دادم.

    از طرف خیلی خوشحال بودم که بالاخره حرف دلمو زدم. یه چیزی هم یاد گرفتم…

    بعد از ساعت ۲ شب…هورمونی توی بدنت ترشح نمیشه بلکه قلبت شروع میکنه به صحبت کردن…

    از اون موقع هروقت میخوام تصمیمی رو از ته قلبم بگیرم…ساعت ۲ شب اینکار رو میکنم… .

    دیتابیس لغات انگلیسی
    تعداد بازدید از این مطلب: 990
    |
    امتیاز مطلب : NAN
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 0
    |
    مجموع امتیاز : 0


    ازدواج

    می‌دونی اگه پرشیا با ۲۰۶ ازدواج کنه بچشون چی میشه؟ میشه زانتیا آخه ازدواج فامیلی بوده بچه عقب مونده شده

    لپ تاپ لمسی گیمینگ چه ویژگی ای دارد؟
    تعداد بازدید از این مطلب: 182
    |
    امتیاز مطلب : NAN
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 0
    |
    مجموع امتیاز : 0


    مرغ

    مامانم خطاب به مرغ مینامون:

    سلام عزیزم، سلام پسرم صبحت بخیر! خوب لالا کردی؟

    بزار برات دون بیارم عشقم بخوری چاق بشی

    چله بشی… آی مامان قربونت بره… ای جانم ای جانم!

    مامانم خطاب به من:

    هوی شتر نمیخوای اون تن لشت رو از جات بلند کنی؟

    انقدر آدم لــــــــــــــَش!!

    لپ تاپ لمسی گیمینگ چه ویژگی ای دارد؟
    تعداد بازدید از این مطلب: 646
    |
    امتیاز مطلب : NAN
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 0
    |
    مجموع امتیاز : 0




    تعداد صفحات : -1


    x
    با سلام آدرس چت روم عوض شده است براي ورود روي عکس زير لطفا کليک کنيد

    خانواده چت|نونوچت|نونو چت

    با تشکر مديريت خانواده چت